پاتوق بچه های پرستاری 90 بندرعباس
سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : mozhde rajabi

                                   

با توجه به روحیات خود پاسخ سوالات زیر را در ذهن نگه دارید:

۱-پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات
دهید، کدام را انتخاب میکنید؟

الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب

۲- به آفریقا رفته اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار
میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را
انتخاب میکنید؟

الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه

۳- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم
گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد.
کدام را انتخاب میکنید؟

الف : سگ
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار

۴- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین
نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟

الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه

۵- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان
صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟

الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده

۶- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه
شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟

الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده

۷- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از
حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟

الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ

۸- اگر قرار بود برای ۵ دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید،
کدامیک را انتخاب میکردید؟

الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر

تحلیل جواب در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:12 ::  نويسنده : mozhde rajabi

اگه ویندوز ماله ایرانی ها بود!

                                          (عکس)



دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : mozhde rajabi

یکی بود یکی نبود

یه روز استاد میگه تشنه ام.

بعد دوتا از همکلاسی ها میگن استاد مدنی ما الان میریم واستون آب معدنی میخریم!!! خلاصه اون دو نفر میرنو الان سالهاست که از اون دو نفر هیچ خبری نیست!!!.....

-یه عده میگن اونا رفتن از توی چشمه ای که وسط جنگله آب بیارن که تو راه گرگ اونا رو خورد البته بعیده چون دوتاشون سبز پوشیده بودن وبراحتی میتونستن استتارکنن!!!

-یه عده هم میگن وقتی خم شدن تا اب بردارن پاشون لیز خورده و افتادن تو آب و غرق شدن!....

-یه عده هم میگن اونا رفتن سرکوه بلندی نشستن تا وقتی بارون اومد توی بطری اب پر کنند و برای استادشون بیارن.....

-یا شایدم جز نوابغ باشنو صندوق صدقه ی جلوی در دانشکده رو خالی کنن و با پول هاش دوتا شیشه آب بخرن وبیارن استادشونو از تشنگی نجات بدن!!!

-یا شایدم برن بالای اون منبع که وسط دانشکده اس آب بیارن!!!...............

----------راستی به نظر شما چه اتفاقاتی ممکنه برای اونا افتاده باشه؟؟؟؟؟؟لطفا جواباتون طنز باشه---------------



دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:3 ::  نويسنده : mozhde rajabi

سلاااااااااااااااااااااااااام

برای شادی روح (همون روحیه!!!)همکلاسی ها لطفا ...........

هرکس یه لطیفه (یا همون جوک) بنویسه

به کسی که بانمک ترین لطیفه رو بنویسه شاید جایزه نفیسی تقدیم بگردد(لطفا در مورد زمان و نحوه دریافت جایزه سوال نفرمایید!!!)

هرچی میزان Nac l لطیفه تون بیشتر=احتمال برنده شدن تون هم بشتر!!!



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:45 ::  نويسنده : joozi

 

 

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

 

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!



یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:48 ::  نويسنده : joozi
 

 

 

به یاد بسپار : امید لباس خوش رنگ و رویی است که بر خستگی دیروزمان می پوشیم

باخود تکرار کن: همیشه فردایی وجود دارد!

یادت باشد: خشمگین شدن از انتقاد، تاکیدی بر درستی آن است! 

مطمئن باش: اگر به خودت ایمان داشته باشی هیچ چیز مانع راهت نیست. 

به این عبارت فکر کن: به درخت نگاه کن، چون باد می وزد، خم می شود، اما نمی افتد. مردم از افرادی که احساس حقارت را در آنها زنده میکنند، بیزارند.

اگر بخواهید همه چیز باشید، نمی توانید چیزی شوید.

با خود تکرار کن: من خم می شوم، اما نمیشکنم.

باور کن: شکست نخوردن هرگز به معنای پیشرفت نیست.

فراموش نکن: غیر ممکن ها اغلب چیزهایی هستند که برایشان تلاشی نشده! 

با خود تکرار کن: اگر کسی یک بار مرا فریب دهد، شرم بر او باد، اگر دوبار مرا فریب دهد، شرم بر من باد!

هرگز از سایه ها نهراسید، زیرا سایه ها نشانه آن است که در همان نزدیکی روشنایی وجود دارد.

هیچ چیز تسلی بخش تر از آن نیست که دریابید مشکلات همسایه نیز دست کم به اندازه مشکلات خودتان بزرگ است.

 به خاطر بسپار: خشم بادی است که چراغ ذهن را خاموش میکند!

 یادت باشد: در ازای هر ۱۰ دقیقه خشمگین شدن ، ششصد ثانیه شادی را از دست می دهی !

فراموش نکن: خطا کردن خصوصیت انسان است، اصرار در خطا خصوصیت شیطانی!

پذیرفتن آنکه خطا کرده اید، بهترین شیوه ایست که نشان می دهدکمی عاقل تر شده اید. 

قانون مهم آن است ؛ هرگز چیزی را تلف نکنید، چه وقت باشد، چه کاغذ! 

هنر تعریف کردن و خوشگویی را بیاموزید؛ دارایی بزرگی است!

به خاطر بسپار: تنفر زیرکانه ترین شکل خشونت است!

تنفر از افراد، مانند آن است که برای خلاص شدن از دست موش، خانه تان را به آتش بکشید.

رمز موفقیت آن است که کارهای معمولی را به شکلی ارزشمند انجام دهید!

هرگز تصمیم تان را پیشاپیش اظهار نکنید 

 بهترین روش برای خوشحال کردن خود آن است که دیگران را خوشحال کنید. 

ناراحتی هایتان را بر شن و ماسه بنویسید



ادامه مطلب ...


یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : amin jafari
جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:30 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

 ۱_ استفاده از چوب کبريت !

ساده ترين ، بي خطر ترين ، کم هزينه ترين و رايج ترين روش ، همان روشي است که سال ها پيش بازيگر نقش اول فيلم سينمايي ( بايسيکل ران ) براي جلوگيري از به خواب رفتن از آن بهره برد ، يعني استفاده از چوب کبريت ، بدين صورت که دو عدد چوب کبريت را از داخل قوطي آن برداشته   و آنها را بين پلک بالا و پايين خود قرار مي دهيد تا مانع از بهم پيوستن دو پلک شما و در نتيجه ، خواب رفتگيتان بشود ! ( اخطار ! حتما توجه داشته باشيد که کبريت هاي استفاده شده ، از نوع کبريت بي خطر باشند ! ) .

 

۲ _ نوشيدن قهوه و چاي پر رنگ به مقدار فراوان :

که اين مورد ، از دو جهت به شما در مبارزه با خواب کمک خواهد کرد : يکي اينکه اين نوشيدني ها به علت دارا بودن ماده اي به نام کافئين ، خواب را از چشمان شما فراري خواهند داد و نکته ديگر اينکه ، از آنجا که نوشيدني هاي فوق ، جزء مايعات محسوب مي شوند ، لذا مصرف بيش از حد آنها ، نياز شما را به استفاده از دستشويي بالا خواهد برد که اين امر نيز علاوه بر تامين سلامت کليه هاي شما ، به پريدن بيش از پيش خوابتان نيز کمک خواهد کرد ! لازم به ذکر است که مايعات ديگر ، غير از موارد فوق ، فقط از حسن دوم نام برده شده برخوردار مي باشند !

 

۳ _ بهره گيري از آب يخ :

اين مورد به ميزان زيادي ، بستگي به آن دارد که شما در کدام فصل از سال به سر مي بريد !

 چنانچه در فصول بهار و تابستان مي باشيد ، ابتدا بوسيله دوش آب يخ يا وان پر از آب يخ و يا در صورت فقدان اين موارد ، قابلمه و يا آفتابه پر از آب يخ ، کاملا سر و صورت و حتي المقدور ، بدن خود را خيس نماييد و بلافاصله کولر گازي يا آبي خود را روشن و در حالت زياد قرار دهيد و مستقيما در مقابل باد آن قرار گيريد تا نسل هرچي خواب است از بدن شما منقرض شود ! اگر هم در فصول پاييز و زمستان قرار داريد که ديگر نيازي به صرف هزينه برق و استفاده از کولر نمي باشد و شما مي توانيد با همان سر و بدن خيس به داخل حياط يا کوچه برويد و منتظر بمانيد تا عمليات پريدن خواب به طور کامل انجام شود !

 

۴ _ اقدام به خود زني :

اين روش کاملا غير اخلاقي مي باشد و آنرا جز در مواقع اضطرار ، به شما توصيه نمي کنيم .

 در اين روش ، چنانچه در هنگام مطالعه ، خواب بر شما غلبه کرد ، مي توانيد چند عدد کشيده محکم و آبدار درست مثل آنهاييکه در ايام طفوليت به هنگام شيطنت کردن از پدر ، معلم ، داداش بزرگه و ... خورده ايد ، به صورت خودتان بزنيد تا پدر هرچي خواب است ، در بيايد !

از روش هاي موثر ديگر اين مورد مي توان به گرفتن نيشگون از نقاط حساس بدن  ، زدن بيني به مشت ، کوبيدن سر به ديوار ، کردن دست در بخاري ، کندن مو به صورت لاخ لاخ از سر ، ابرو ،  ريش و سبيل ( در مورد آقايان ) ، دست و پا ، بيني و ...، و گاز گرفتن نقاط مختلف بدن اشاره کرد !

 

۵ _ استعمال داروهاي شيميايي :

اين روش به عنوان آخرين تير ترکش و آخرين راه ممکنه به شما توصيه مي شود و خاطر نشان مي کنيم که تا زمانيکه استفاده از هر کدام از روش هاي فوق برايتان ميسر مي باشد ، براي حفظ سلامتي جسمي و رواني خود ، به هيچ عنوان از اين روش استفاده ننماييد !

در اين روش شما مي توانيد در ابتدا با خوردن شربت هاي تلخ به مبارزه با خواب بپردازيد ، چنانچه آنها موثر نبودند مي توانيد از انواع قرص هاي ضد خواب استفاده نماييد و در آخرين مرحله و به عنوان آخرين متد موجود روز دنيا ، شما مي توانيد از قرص هاي نشاط آور و روان گردان براي رسيدن به مقصودتان بهره ببريد .

البته اکيدا به شما توصيه مي شود که قرص هاي مذکور را فقط در شب آخرين امتحانتان استفاده نماييد به چند دليل : يکي اينکه ممکن است تا چندين روز بعد از استعمال آنها ، در وضع ظاهري و روحي و رواني مناسبي نباشيد که انتظامات دانشگاه شما را به دانشگاه راه دهد و در نتيجه از شرکت در بقيه امتحاناتتان محروم شويد ! دوم اينکه ممکن است تا چند روز در بيمارستان و يا تيمارستان بستري باشيد و نتوانيد يا نگذارند که به دانشگاه برويد و امتحان بدهيد و مورد سوم ، در بدترين حالت ممکن است چند ساعت پس از استفاده از اين قرص ها ، بدليل مسموميت شديد و يا عوارض معمول ديگر قرص هاي مذکور ، جان به جان آفرين تسليم کنيد و تبديل به يک محصل ميّت شويد و لذا به همين دليل توصيه مي شود که شب آخرين امتحانتان از آنها استفاده نماييد تا بتوانيد با مدرک تحصيلي و سطح سواد بالاتري فارغ الزندگي شويد !

 

لازم به ياد آوري است که براي گرفت نتيجه بهتر از روش هاي فوق ، ضروري است که هرگونه بالش ، پتو ، زير انداز و هر نوع لوازمي که ياد آور خواب باشد را از محل درس خواندن خود دور نماييد  تا نکند که با مشاهده آنها ، روش هاي بکار برده تان خنثي شود و خواب بتواند بر شما غلبه نمايد .

با آرزوي موفقيت در کليه امتحانات براي تمامي شما جويندگان و آموزندگان علم و دانش .



پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:24 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

 حالت چشم  دانشجویان!!!!!!!!!

هنگام درس دادن استاد سر کلاس : 

(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)

 

وقتی استاد خبر امتحان رو میده : 
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)

 

موقع امتحان: 
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)

 

وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:

(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)

 

وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏

 


پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:13 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

 و بزرگترین آموخته ام تا به امروز این شد :

که پرستاری هنر است....

 

یاد گرفته ام که پرستاری سخت ترین و آسان ترین کاری است که می شود یاد گرفت...

یاد گرفته ام کارم را جدی و خودم را شوخی بشمارم...

یاد گرفته ام که پرستاری کار خارق العاده ای است،در آن کارهای معمولی را به شکلی حیرت انگیز و معجزه آسا انجام می دهم.

یاد گرفته ام که اگر از نظر عاطفی با بیمارم ارتباط برقرار نکنم ،وقت اش رسیده که شغل ام را عوض کنم...

یاد گرفته ام که یک بیمار سرطان نمی گیرد ، یک خانواده سرطان می گیرد.

یاد گرفته ام که التیام زخم روح ، به اندازه التیام زخم جسم مهم است.

یاد گرفته ام که جسم انسان ،همان چیزی را قبول می کند که شما می گویید.

یاد گرفته ام که زمان می گذرد ،چه خوشبین باشم چه نباشم...

یاد گرفته ام که واقعیت ،چیزی است که هست ،نه چیزی که من دوست دارم باشد.

یاد گرفته ام که شاید نتوانم مداوا کنم ،اما می توانم اهمیت بدهم.

یاد گرفته ام که پرستار خوب کسی نیست که مانند ساعت کار کند،بلکه کسی است که بیمارانش را دوست داشته باشد.

یاد گرفته ام که هیچ کس قول فردا را به ما نداده است...




چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

 بچه ها تاحالا به این فکر کردین که سرنوشت شخصیت های کارتونی بعد از بازنشسته شدن چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟خودتون حدس بزنید!!

شنل قرمزی: 

الف) به دلیل پوشیدن لباس های شهرت و جلوه نمایی به جرم تبرج دستگیر شد. 
ب) پس از کسر شش امتیاز از پرسپولیس خود کشی کرد. 
ج) پس از مطالعه کتاب «عالی جناب سرخ پوش و عالی جنابان خاکستری» خود کشی کرد. 
د) به تلاش برای ایجاد انقلاب مخملی متهم شد و اعتراف کرد! 

 

بقیه در ادامه مطلب>>>>>>>



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

 سلامی یخی به همه بروبچ!!!!!!

من اومدم با همکلاسی شناسی 3!

امروز میخوام شخصیت یکی از همکلاسیامونو رو کنم!!!!!!!

به نظر من شخصیتش جالبه و یه خرده متفاوت!

بند کفشش متناسب با فصول سال عوض میشه!نحوه خودکار گرفتنش متفاوته!راستی بچه ها بهش میگن خط خوشکله!!!!!!!!!!(بانک جزوات)

 



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : mozhde rajabi

 

تا حالا اسم خودتونو تو اینترنت searchکردین؟؟؟؟

تا حالا به این فکر کردین که چند نفر تو دنیا هم اسم شما  هستن؟؟

اسم یکی از بچه ها رو زدم خیلی مطالب جالبی در موردش پیدا کردم,اولش جا خوردم و باورم شد!!!اما وقتی که به خودش گفتم کلی خندیدو گفت این چیزی نیست جز یه تشابه اسمی!!!!شما هم بعدا اسم خودتونو searchکنید خیلی جالبه!!! بعدش بگید که چی اومد واستون...



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 9:38 ::  نويسنده : amin jafari

   

           

براى آن‏كه بدانید شما فضول هستید یا نه به سوالات آتى با دو گزینه؛ (بله، خیر) جواب دهید!!!!!

پس به ادامه مطلب برید...



ادامه مطلب ...


یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 17:4 ::  نويسنده : mozhde rajabi

سلام ، سلام ، سلام و هزاران سلام دیگر خدمت همه ی دوستان خوبم

این چهارمین قسمت سریال صندلی داغ است!!!

در خدمتتون هستیم با یک صندلی داغ دیگر که حتما با حضور مهمان ویژه اش گرما ی بیشتری هم خواهد داشت.....

مهمان این قسمت کسی نیست جز .....

خانوم:مژده محمدرجبی

                            

دوستان دقت کنید که: سوال شما نشانه ی شخصیت شماست!!! حتی شما دوست عزیز!!!!



یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 15:28 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

انيشتن براي رفتن به سخنراني ها و تدريس در دانشگاه، از راننده مورد اطمينان اش كمك مي گرفت. راننده وي نه تنها ماشين اورا هدايت مي كرد، بلكه هميشه در طول سخنراني ها در ميان،شنوندگان حضور داشت.
انيشتن، سخنراني مخصوص به خود را انجام مي داد و بيشتر اوقات راننده اش، بطور دقيقي آنها را حفظ مي كرد.
يك روز انيشتن در حالي كه در راه دانشگاه بود، باصداي بلند در ماشين پرسيد:چه كسي احساس خستگي مي كند؟
راننده اش پيشنهاد داد كه آنها جايشان را عوض كنند و او جاي انيشتن سخنراني كند،سپس انيشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصي نبود.انيشتن تنها در يك دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهي كه وقتي براي سخنراني داشت، كسي او را نمي شناخت و طبعا نمي توانست او را از راننده اصلي تمييز دهد.
او قبول كرد، اماكمي ترديد در مورد اينكه اگر پس از سخنراني سوالات سختي از راننده اش پرسيده شود، او چه پاسخي خواهد داد، در درونش داشت..به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انشتین درست از آب در امد.دانشجویان در بایان سخنرانی انشتین جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند....!!!!!!!!در این حین راننده باهوش گفت:سوالت به قدری ساده هستند که راننده من هم میتواند به آن باسخ دهد!!سبس انشتین از بین حضار بلند شد وبه سوالات به راحتی جواب داد به گونه ای که همه حضار شگفت زده شدند!!!!!!!!!!



جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 22:59 ::  نويسنده : joozi

دو دانشجو کنار پرچمی ایستاده بودند و با شور و هیجان در مورد آن پرچم بحث میکردند: -میبینی؟ در واقع این باد است که حرکت میکند و با حرکت خود موجب تکان خوردن پرچم میشود. - اشتباه میکنی.این پرچم است که تکان میخورد.وقتی نمیتوانی باد را ببینی چطور میگویی که پرچم را تکان میدهد؟ استاد فلسفه ای که از آنجا میگذشت متوجه بحث آنها شد و گفت:«من را ببخشید که صحبت شما را قطع میکنم ولی به این هم فکر کنید:این ذهن شماست که تکان میدهد و تکان میخورد!»یعنی استاد چه چیزی را میخواست به آنها بگوید؟ آیا این جواب مشکل آن دانشجوها بود؟بله این حتی یک واقعیت اخلاقی عمیق است:هیچ چیز همان طور که ما میبینیم نیست بلکه شاید این ذهن ماست که آن را این طور نشان میدهد.به این ترتیب هیچ چیز به غیر از اندیشه ما حقیقت ندارد. این تئوری که سولیپسیسم\solipsisme نام دارد،برای اهل شناخت کاربر زیادی دارد:از طرفی دیگر،راهی برای شناخت خویش را به آنها نشان میدهد!!!.



جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 14:50 ::  نويسنده : mozhde rajabi


سلام بچه ها ............میخوایم یه مشاعره راه بندازیم

راستي مشاعره كه بلديد؟

حرف اول  شروع شعرتون با حرف آخر نفر قبلي بايد يكي باشه...
شعرتونم از 2بيت نبايد بيشتر باشه...
شعرتون پاپ هم بود اشكال نداره...
خوب شروع ميكنيم...

 

اول خودم...

میازار موری که دانه کش است       که جان دارد و جان شیرین خوش است!

 



پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : sanaz sharifiyan

ميگن يه روز نگهبان بهشت ميره پيش خدا گلايه ميكنه كه:

آخه خدا، اين چه وضعيه  آخه؟

ما يك مشت ناکجاآبادی داريم توي بهشت كه فكر ميكنن اومدن خونه باباشون!

به جاي لباس و رداي سفيد، همه شون لباس هاي مارك دار و آنچناني ميخوان!

بجاي پابرهنه راه رفتن كفش آديداس پاشون ميكنن.

هيچ كدومشون از بالهاشون استفاده نميكنن، ميگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' نميرن!

اون بوق و كرناي اصرافيل هم گم شده... يكي ازش قرض گرفت و.......بقیه در ادامه مطلب 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : amin jafari

نظر سنجی

 

تا حالا چقدر از وبلاگ راضی بودید؟

دوست دارین بیشتر چه جور مطالبی توی وبلاگ خودتون ببینید؟(طنز یا علمی یا .......)

هر پیشنهاد یا ایده ای که برای بهتر شدن وبلاگ دارید رو بنویسید.....

اصلا به نظرتون فضای وبلاگ باید شاد باشه یا جدی و رسمی؟



درباره وبلاگ

پرستاری عشقه!!ا خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت= خدا !
آخرین مطالب


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 3060
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 327
تعداد آنلاین : 1



آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 41
بازدید کل : 3060
تعداد مطالب : 127
تعداد نظرات : 327
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->